پیشگامان کوچینگ : مقدمه
پیشگامان کوچینگ افرادی هستند که در رشته کوچینگ سرآمد و ممتاز محسوب میشوند.
هر کدام از این افراد منشاء اثرات فراوانی بودهاند و در رشد و پیشرفت رشتهٔ کوچینگ نقش مهمی داشتهاند.
در مقاله حاضر با سه چهره برجسته رشته کوچینگ که از پیشگامان کوچینگ محسوب میشوند آشنا میشویم.
پیشگامان کوچینگ : تیموتی گالوی
تیموتی گالوی را به حق میتوان پدر کوچینگ نام نهاد.
گالوی متولد ۱۹۳۸ در سانفرانسیسکو آمریکاست. او در جوانی کاپیتان تنیس دانشگاه هاروارد بود و آنقدر در این ورزش حرفهای شد که شغل مربیگری تنیس را انتخاب کرد.
او در سالهای ۱۹۷۰ مربی تنیس بود بر اثر یک اتفاق ساده، مبانی کوچینگ را پایهگذاری کرد.
بازی درونی تنیس
گالوی متوجه شد وقتی به شاگردانش در مورد نحوه گرفتن راکت، ضربه زدن به توپ و قرار دادن پایشان روی زمین دستوراتی میدهد، عملکرد آنها در اغلب اوقات ضعیفتر میشد.
هر چقدر او بیشتر به آنها نکات آموزشی را میگفت، آنها در ضربه زدن و حرکت کردن بدتر عمل میکردند.
گالوی که از این اتفاق متعجب شده بود، سعی کرد خودش را جای شاگردانش بگذارد. او متوجه شد وقتی مربی حرف میزند گفتگویی درونی در ذهن بازیکن شکل میگیرد.
این گفتگو بین دو خود ایجاد میشود. او خود اول را خود انجامدهنده و خود دوم را خود قضاوتکننده نامید. خود انجامدهنده همان بخشی از ماست که میخواهد کاری را انجام دهد مثلاً با راکت به توپ ضربه بزند.
خود قضاوتکننده آن بخشی از وجود ماست که دائم در مورد عملکرد ما نظر میدهد و ما را به خاطر اشتباهاتمان سرزنش میکند.
گالوی فهمید وقتی به بازیکنان تنیس دستور میدهد تا کار خاصی را انجام بدهند این گفتگوی درونی در آنها شدت میگیرد. در نتیجه تمرکز آنها از روی بازی منحرف شده و به سوی مربی جلب میشود.
به بیان دیگر بازیکن سعی نمیکند عملکردش را بهبود بدهد بلکه تلاش میکند عملکردش خوب جلوه کند و کمتر توسط مربیاش سرزنش شود. همین امر باعث افت بازی بازیکنان تنیس میشد.
با پی بردن به ماهیت گفتگوی درونی، گالوی شیوه مربیگریاش را تغییر داد.
این بار او به بازیکنان نمیگفت چطور راکت را دست بگیرند یا چطور پایشان را زمین بگذارند بلکه میگفت فقط به توپ نگاه کنند و براساس آنچه خودشان تشخیص میدهند نحوه گرفتن راکت و محل قرار دادن پایشان را انتخاب کنند.
در کمال شگفتی در این حالت عملکرد بازیکنان بهبود یافت. دلیل این امر این بود که با حذف سرزنشهای بیرونی، گفتگوی درونی در ذهن بازیکن تا حد زیادی آرام شده بود و او میتوانست روی بازیاش متمرکز شود.
گالوی نام این گفتگوی درونی را بازی درونی تنیس نامید.
او در سال ۱۹۷۴ کتابی به همین نام (The Inner Game of Tennis) منتشر کرد و در آن به مربیان تنیس آموزش داد چطور با حذف دستورات غیرضروری و کمک به آرامسازی گفتگوی درونی بازیکنان تنیس به بهبود عملکرد آنها کمک کنند.
پایهگذاری مبانی کوچینگ
نظریه بازی درونی تنیس آنقدر پرطرفدار بود که گالوی آن را برای ورزشهای گلف و اسکی نیز اجرا کرد.
از اوایل دهه ۱۹۸۰ این نظریه مورد توجه سازمانها و شرکتهای بزرگ نیز قرار گرفت.
یکی از اولین شرکتهایی که به گالوی مراجعه کرد تا از او کمک بگیرد شرکت مخابراتی معظم، اِیتیاَندتی (AT&T) آمریکا بود.
این شرکت قصد داشت برنامه تغییر سازمانی بزرگی را اجرا کند اما تلاشهای اولیهاش ناموفق بود.
مدیران شرکت چیزهایی درباره روش کوچینگ گالوی شنیده بودند و به ذهنشان رسید که شاید بتوان از این مفهوم در سازمان نیز استفاده کرد به همین دلیل به گالوی مراجعه کردند.
گالوی که در ابتدا برای پذیرش این مسئولیت مردد بود، در نهایت پیشنهاد مدیران اِیتیاَندتی را پذیرفت.
او در گفتگوهایی که با کارمندان، مدیران میانی و مدیران عالی این شرکت داشت متوجه شد همان اصولی که در زمین تنیس برقرار بود اینجا نیز برقرار است.
مشکل عمده این سازمان این بود که کارمندان سازمان هویتشان را با نقش خود در سازمان تعریف کرده بودند. از این رو پذیرش تغییرات سازمانی را به منزله از دست رفتن هویت خود میدانستند.
گالوی توانست از طریق برگزاری جلسات متعدد، همان شیوه بازی درونی را اجرا کند. در نتیجه این سازمان بزرگ موفق شد ظرف مدت کوتاهی، تغییراتی بنیادین در ساختارها، روش کارها و فرایندهایش ایجاد نماید که به افزایش بهرهوریشان کمک فراوانی نمود.
از آن زمان به بعد کوچینگ یا مربیگری به شیوهٔ بازی درونی مورد توجه بسیاری از سازمانها و بنگاههای تجاری قرار گرفت.
گالوی در سال ۲۰۰۰ کتابی با عنوان مربیگری به سبک بازی درونی را منتشر کرد که در آن به شرح تجربیاتش در این زمینه و اصول اجرایی کوچینگ به شیوهٔ بازی درونی پرداخته است.
در سالهای بعدی افراد بیشتری به فعالیت در زمینهٔ کوچینگ پرداختند و آن را گسترش دادند.
گالوی به این دلیل که سنگبنای کار را گذاشت جزو برجستهترین پیشگامان کوچینگ محسوب میشود.
پیشگامان کوچینگ : مارشال گلداسمیت
مارشال گلد اسمیت متولد ۱۹۴۹ در کنتاکی آمریکاست.
او در مقطع لیسانس در رشته ریاضیات اقتصاد تحصیل کرد، سپس مدرک MBA خود را از دانشگاه ایندیانا دریافت نمود و در نهایت با مدرک دکتری مدیریت از دانشگاه کالیفرنیا در لسآنجلس فارغالتحصیل شد.
او تا اوایل دهه ۱۹۸۰ به تدریس دروس مدیریتی در دانشگاهها مشغول بود و از آن زمان به بعد فعالیتهایش را معطوف به پروژههای جهانی کرد و سپس به کار مشاوره مدیریت منابع انسانی پرداخت.
او اکنون شرکت خودش با عنوان مشاوران مارشال گلد اسمیت را دارد که در آن خدمات آموزش و مشاوره را به مدیران و رهبران کسبوکارها در بالاترین سطح ارائه میدهد.
گلداسمیت از جمله کسانی است که مفاهیم کوچینگ را در سطح سازمانی گسترش داد. او شیوهٔ خاصی از کوچینگ را پایهگذاری کرد که به کوچینگ رفتاری (Behavioral Coaching) شهرت یافت.
در این شیوه از کوچینگ هدف مربی بر ایجاد تغییرات مثبت در مراجع از طریق اصلاح رفتارهای نامطلوب و ایجاد رفتارهای مطلوب است.
گلد اسمیت اولین کتاب خود با عنوان رهبر آینده را در سال ۱۹۹۶ منتشر کرد. در سال ۲۰۰۷ کتاب «چیزی که تا الان تو را موفق کرده است از این به بعد تو را موفق نخواهد کرد» را نوشت.
او در این کتاب به شرح تجربیاتش از کار با مدیران موفق پرداخت که عادات رفتاری نامطلوبشان جلوی موفقیت هر چه بیشترشان را میگیرد.
در سال ۲۰۱۵ نیز کتاب آغازگرها را منتشر کرد که در آن به شرح مدلی برای ایجاد تغییرات مثبت در زندگی از طریق ساخت عادات سازنده پرداخته است.
ایجاد تغییر مثبت از طریق تغییر رفتار
یکی از دلایلی که مارشال گلداسمیت را جزو پیشگامان کوچینگ به حساب میآورند این است که او مفاهیم کوچینگ را به زبانی بسیار ساده و قابلفهم برای عموم بیان کرد.
گلداسمیت در این باره میگوید: «اغلب به من انتقاد میکنند که نکاتی که در کتابهایتان میگویید بیش از حد ساده است و ما آنها را از پیش میدانیم. من هم به آنها پاسخ میدهم بله و شرط میبندم به همین نکات ساده عمل نمیکنید».
گلداسمیت معتقد است رسیدن به اهداف بزرگ از طریق انتخابهایی که به طور روزمره انجام میدهیم ممکن است.
او براساس دیدگاه فوق، شیوه کوچینگ رفتاری را پایهگذاری کرد. گلداسمیت از همین شیوه برای کوچینگ بسیاری از رهبران سازمانی استفاده کرده و در این زمینه موفق بوده است. موفقیتهای او تا حدی است که او را مربی شمارهٔ یک کوچینگ رهبری سازمانی دنیا نامیدهاند.
گلداسمیت میگوید: «عصبانی شدن از دست افراد به خاطر اینکه جور خاصی هستند به همان آن اندازه عاقلانه است که از صندلی به خاطر صندلی بودن عصبانی باشید».
او معتقد است نباید افراد را به خاطر عادات رفتاری نامطلوبشان سرزنش یا طرد کرد بلکه باید با دادن بازخورد مناسب به آنها کمک کرد تا این عادات رفتاری را تغییر دهند.
او در کتاب آغازگرها، بر این دیدگاه تأکید میکند که هر کدام از عادات رفتاری نامطلوب بر اثر فعال شدن یک آغازگر (Trigger) ایجاد میشود و باید افراد را نسبت به این آغازگرها آگاه نمود.
فعالیتهای انساندوستانه
گلداسمیت یکی از افرادی است که بیشترین میزان محتوای آموزشی در زمینهٔ کوچینگ را در اینترنت منتشر کرده است.
او برنامهای به نام ۱۰۰ مربی (۱۰۰coaches) را ایجاد کرده است که در آن میخواهد هر آنچه در زمینه کوچینگ میداند به ۱۰۰ نفر بیاموزد و از آنها بخواهد تا آنها نیز این کار را برای ۱۰۰ نفر انجام بدهند.
مارشال گلداسمیت را باید به حق یکی از پیشگامان کوچینگ بدانیم.
پیشگامان کوچینگ : آنتونی رابینز
آنتونی جی ماهاروویج ملقب به آنتونی رابینز یا تونی رابینز (Tony Robbins) متولد ۱۹۶۰ در کالیفرنیای آمریکاست.
او نویسنده، مدرس، سخنران و مربی برجسته موفقیت و مالک بیش از سی شرکت تجاری محسوب میشود.
آنتونی رابینز ترجیح میدهد او را مربی نتایج (Results Coach) بنامند زیرا از نظر او آنچه در کوچینگ مهم است رسیدن افراد به نتیجه است.
از کودکی تا رسیدن به اوج
آنتونی رابینز دوران کودکی و نوجوانی خود را بارها در سمینارها و کارگاههایش برای حضار تعریف کرده است. او در خانوادهای فقیر متولد شد که پدرش خیلی زود آنها را ترک کرد و او تحت سرپرستی مادر الکلیاش بزرگ شد.
به دلیل شرایط مالی نتوانست دبیرستان را تمام کند و به دانشگاه برود بنابراین از سن ۱۷ سالگی تصمیم گرفت با کار کردن مستقل از مادرش زندگی کند.
با شرکت در سمینارهای جیم ران با حوزه موفقیت و رشد و توسعه فردی آشنا شد و به دلیل علاقهای که داشت در مدت کوتاهی در کلاسهای بسیاری شرکت کرد.
از اوایل دهه ۱۹۸۰ به طور مستقل شروع به برگزاری کارگاه و کلاسهای آموزشی در زمینه موفقیت در زندگی کرد و در سال ۱۹۸۵ اولین کتابش به نام قدرت بیپایان (Unlimited Power) را نوشت که ثروت و شهرتی جهانی را برای او رقم زد.
کتاب بعدیاش به نام بیدار کردن غول درون (Awaken the Giant Within) در سال ۱۹۹۱ نیز موفقیت بزرگ دیگری را برایش به همراه داشت.
از همان سالها بود که به عنوان مشاور افراد سرشناس از جمله بیل کلینتون رئیسجمهور سابق آمریکا شروع به فعالیت کرد.
رابینز که به خاطر صدای رسا و اجراهای پرانرژیاش در کارگاهها و سمینارها معروف است از اواخر دهه ۹۰ میلادی به فعالیت در زمینه کوچینگ یا مربیگری پرداخت و مربیگری افراد مشهور همچون مارک بنیوف (Mark Benioff) مدیرعامل شرکت سیلزفورس (Sales Force) را به عهده گرفت.
او شیوهٔ خاصی از کوچینگ را بنا نهاد که نامش را کوچینگ نتایج گذاشت. از نظر او آن چیزی که در کوچینگ مهم است، به نتیجه رسیدن است.
نگرش رابینز به کوچینگ
همانطور که پیشتر گفتیم، رابینز خود را مربی نتایج میداند. او میگوید: «از ۱۰۰ درصد عواملی که در موفقیت یک کسبوکار نقش ایفا میکنند. ۲۰ درصد مربوط به دانش فنی و ۸۰ درصد مربوط به بعد روانشناختی یا ذهنی است.
برخلاف آنچه تصور میشود، دانش قدرت نیست بلکه قدرت بالقوه است.
آن چیزی که قدرت واقعی را میسازد، اقدام کردن است».
رابینز در آموزشهای خود بر عملگرایی و اقدام کردن تا رسیدن به نتیجه تأکید میکند. از نظر او مهمترین وظیفه یک مربی این است که به مراجع خود کمک کند تا با انجام دادن اقدامات گسترده به نتایج مطلوب دست یابد.
فعالیتهای انساندوستانه رابینز
رابینز خاطرهای از کودکیاش را به یاد میآورد که آن را در سخنرانی معروفش در تد نیز بیان کرده است. در این خاطره فردی غریبه در شب عید پاک برای خانواده آنها غذای مجانی آورد.
او تصمیم گرفت در بزرگسالی این کار را انجام دهد و بر همین اساس شرکتهای خیریهای را راهاندازی کرد که کار تأمین غذا و آب آشامیدنی سالم برای محرومان در سرتاسر دنیا را به عهده دارند.
او در این سخنرانی نکات بسیار آموزندهای را بیان کرده است که پیشنهاد میکنیم حتماً آن را تماشا کنید.
سخن پایانی
در مقاله حاضر با سه تن از پیشگامان کوچینگ یعنی تیموتی گالوی، مارشال گلداسمیت و آنتونی رابینز آشنا شدیم.
هر کدام از این افراد به شیوهٔ خاصی به پیشرفت و توسعه کوچینگ کمک کردهاند و از این رو در زمره پیشگامان کوچینگ قرار میگیرند.
گالوی سنگ بنای کوچینگ را قرار داد و مفاهیم پایه آن را طرحریزی کرد. گلداسمیت در ترویج کوچینگ در سطح سازمانها و استفاده از آن برای بهبود عملکرد مدیران و رهبران سازمانی نقش داشت.
همچنین رابینز نگرشی عملگرایانه به کوچینگ را ترویج نمود و آن را در میان عموم افراد گسترش داد.